۲۲ مرداد ۱۳۸۹

هذیان های نیمه شب

شب انگار از نیمه گذشته بود . اصلا شاید بهتر باشد بگوییم تا صیح چیزی نمانده بود. خواب بودم یا بیدار؟ یادم نیست. فقط زمزمه‌هایم یادم مانده : لعنتی، لعنتی، لعنتی ...
خودم هم تعجب کرده بودم. اما حس عجیبم را خوب یادم مانده. خوب.

آدم‌هایی راکه دوست داری. و آنها عالی هستند. اما خوشبخت نیستند. یا حداقل این احساس راندارند. گاهی آنقدر به این آدم‌ها فکر می‌کنم؛ گاهی آنقدر به عالی بودنشان فکر می‌کنم که ... که احساسات غریبشان شب‌ها آن طور مانند پتک در خواب و بیداریم فرود می‌آیند.

برای خودم هم عجیب است. که آدم‌ها هنوز انقدر برایم مهمند.

-----------------------------------------------------------------


----------------------------------------------------------------

بعدالتحریر کتابی : زمانی که شمار شهروندان به ظاهر وفادار، آن خدمتگزاران حلقه به گوش اما غیر خلاق به اوج خود می‌رسد، زمانی که نتیجه انتخابات به طرزی قاطع و یک صدا به نفع رژیم است، آنگاه به نحوی پارادوکسی رژیم کم کم ترک برمی‌دارد. به دلیل کندی‌اش در نشان دادن واکنش، این بحران سریعا از حوزه‌ی فکری و روحی به سایر حوزه‌های زندگی سرایت پیدا می‌کند. بحران گریبان اقتصاد، روابط انسانی و اخلاقیات را می‌گیرد و نهایتا در موضوعاتی نظیر آلودگی آب و هوا، که کسی نمی‌تواند مسئولیتش را به عهده بگیرد انعکاس می‌یابد. قدرت توتالیتری معمولا منکر می‌شود که اصلا بحرانی وجود دارد و می‌کوشد از این موقعیت به نفع خویش بهره ببرد. یعنی می‌کوشد هر آن چیزی را که تا همین اواخر یک نیاز معمولی انسان بود یک امتیاز مهم جلوه دهد، که به خاطر همین توتالیتاریسم بدل به چیزی نایاب شده است. آنگاه به شهروندانش رشوه می‌دهد : حق داشتن سقفی بالای سر خود بدل به یک امتیاز می‌شود، و همچنین حق داشتن غذایی سالم، بهداشت و درمان، اطلاعات سانسور نشده، اجازه سفر، تعلیم و تربیت، گرما و سرانجام خود زندگی.



روح پراگ / ایوان کلیما


۲۸ نظر:

  1. میفهمم چی میگی.خیلی خوب می فهمم.خیلی خیلی زیاد.خیلی خیلی خیلی زیاد.ساعتا تنهایی زیادی تو پارک راه میرم و نگاشون میکنم.مخصوصا تو وبلاگا پرن.پرررر...از رو دغدغه هاشون حس میکنم...
    غریبه نیستم اما اینجوری بهتره.

    پاسخحذف
  2. اصلا هم عجيب نيست كه آدم ها هنوز برايت مهم هستند
    ما خواسته يا نا خواسته به دنياي آدم ها تعلق داريم ...

    پاسخحذف
  3. عکس قالب وبلاگ من رو یاد جادوگر بد ذات شهر اوز می اندازه .
    با آدمایی برخورد کردم که با وجود داراییهاشون باید احساس کنن خیلی خوشبختن ولی این احساس رو ندارن . ولی بهشون حق می دم . هرکس تو زندگی خودش دنبال درد و غصه می گرده
    بی درد نمی توان زیست
    - البته اگه ، اگه ، اگه مطلبت رو درست فهمیده باشم که فکر نمی کنم چون کلا این روزا هر وبلاگی که رفتم با نادانی ازش خارج شدم . -

    ببین من کارتو آسون می کنم
    حمیوث یا مقدسو ؟
    اصلا نمی فهمم چرا از اول این رو تو نظر سنجی قرار دادم . اگه لای قرآن گذاشته بودم تا حالا 200 بار انتخاب شده بود . والله

    پاسخحذف
  4. ما آدمیم و تا وقتی هستیم بی دلیل یا با دلیل آدما واسمون مهمن
    خصلت بدیه

    پاسخحذف
  5. خوش به حال اون انسانهایی که به یادشون خوب شب رو روز میکنی

    و بد به حال انسانهایی که به یادشون بد شب رو روز میکنی

    پاسخحذف
  6. آدمها هیچ جا دست از سرمون بر نی دارن

    پاسخحذف
  7. جانم مثل همیشه عالی
    اما چرا این جوری شد یعنی جاتو عوض کردی؟




    میس شانزه لیزه

    پاسخحذف
  8. این تیکه ی کتابه عجیب محشر بود!

    زیر زمین امیر کاستاریکام عینه اینه
    نمیفهمی یکی تو مملکته خودت ساختش یا یه اجنبی
    اگه اجنبیه چرا هم درده منه!
    اگه اجنبی نیست چرا هم شهری که هیچ، هم زبونمم نیست!

    پاسخحذف
  9. چند پست قبل تر را که خواندم،دیدم از شهر ما گفتی و از دوستان من...از تبریز و از مها و سحر!باید بگویم با خوب کسانی دیدار کردی و لطف داشتی راجع به تبریز و تبریزی ها...

    پاسخحذف
  10. منم گاهی اونقدر ازین هذیونا می گم که تبدیل به یک تکیه کلام می شن برام...
    اونقدر با خودم حرف می زنم که دیگه برای همه عادی شده...

    ولی لازمه.. اکه همین حرفا و هذیونا هم نباشند... مغزم دیگه طاقت نمیاره...و سخت می شه... سخت!

    پاسخحذف
  11. راستی یک انتقاد...

    عکس وبلاگت یک کمی دوست نداشتنیه... نمی دونم شایدم بی مفهوم!! (البته از نظر من!)

    پاسخحذف
  12. خونه جدید مبارک و خسته اثاث کشی نباشی..

    پاسخحذف
  13. سلام درختک سبز و نازک دلم

    شما بگو: میزبانی - بگو گذر - بگو سفر - بگو فرصت - بگو وقت دنج یا هر چیز ناب و غیر کلیشه ایی ای که دوست داری
    امید دارم امید هایت را

    پاسخحذف
  14. چرا اينجا شكلك نداره !؟؟
    اشكال نداره
    فرضش كن !
    گل
    گل
    گل

    پاسخحذف
  15. تاریخ همیشه در حال تکراره .. میشه آینده رو باهاش ÷یش بینی کرد .. ولی آدما همیشه خودشونو به خنگی می زنن .. اگه نمی زدن دیگه هیچ دیکتاتوری وجود نداشت ..

    پاسخحذف
  16. عکس اون بالا رو دوس دارم .. حس آزادی بهم می ده .. و همین جور عاشق اینپیش نمایش نظراتتم ..

    پاسخحذف
  17. اگر قراره یک کیلومتری خودمون رو ببینیم، پس کمک هایی که برای بم جمع شد از همه ی کشور، کار یه مشت آدم احمقه که نمیدونند باید اول یک کیلومتری خودشون رو ببینن بعدش 100 کیلومتری رو!

    راستی مردم دنیا هم احمقند، آخه در زلزله ی هاییتی هم از همه ی دنیا براشون اجناس مختلف فرستاده شد.

    و اما پاکستان... نمی دونم میدونید وبا چیه یا نه. اگر بدونید چه مصیبتی داره گیربانگیر این مردم بیچاره میشه، حق میدید که الآن توی این بحران باید بهشون کمک کرد.

    اصلا اگر خودتون توی اون اوضاع و شرایط بودید انتظار کمک نداشتید؟!

    پاسخحذف
  18. من عاشق آدمهام...باور کن...
    و عاشق این چهار خطت شدم...عالی بود...
    عالی هستند اما فکر می کنند که خوشبخت نیستم...همیشه دوس داشتم بدونم من به چشم بقیه چه جوریم؟...هوف...ماجرا دارد..راستی انصافا امشب ترکوندمت از خنده ها!! :)))

    پاسخحذف
  19. * که خوشبخت نیستند!

    پاسخحذف
  20. کلا نمی فهمم چرا شب ها آدم یک جوری می شود که انگار یک حورِ دیگر است! می دانی؟ من در طولِ روز همه اش دارم تظاهر به بی تفاوتی می کنم. فقط تظاهر!

    پاسخحذف
  21. هوم..تف تو روح توتالیته!
    ببخشید بی ادبیه ها ولی دیگه بریدیییییییم از دستشون!:(

    پاسخحذف
  22. این ناشناس آخریه منم

    پاسخحذف
  23. اه..ادر اینترنتیم یادم رفت!:دی.اینجا چرا اینقد لوسه؟؟؟:دی منظورم بگ اسپاته!

    پاسخحذف
  24. من نظر دادم کوشش ؟؟؟

    پاسخحذف
  25. اولا که خونه ی جدید مبارک .
    دوما که اینجا هم کلی خوشگله هاااااا !

    آخ طراوت. خیلی وقته منتظرم این اهمیت آدما از بین بره . ولی بعضی ها تو ذاااااتشونه ! گاهی خودمو حبس میکنم که نبینم . نمیشه ندید. نمیشه یه انسان رو ندید !

    پاسخحذف
  26. همين كه اون آدم ها رو دوست داري يعني بخشي از خوشبختي رو دارن
    بايد بحالشون غبطه بخوري نه غصه

    پاسخحذف