عاشق اینم که :
یکی بیاد بهم بگه
حالم ازت به هم میخوره.
و من
چهار زانو بشینم و
به ته یه خودکار تموم شده
فقط نگاه کنم.
--------------------------------------------------------------------------------
بعدالتحریر کتابی : مردی بود که هیچ وقت نمیتوانست چیزهایی را که شروع کرده بود تمام کند. فهمید که اینجوری کاری پیش نمی رود. بنابراین یک روز از جایش بلند شد و گفت: «تصمیمی گرفتم. از حالا به بعد، هرچه را که شروع میکنم ...»
کافه زیر دریا / استفانو بنی
بعدالتحریر ساده : بیچاره چه گناهی کرده ؟ عاشق من نیست خوب ... مگه زوره ؟