۲۴ تیر ۱۳۸۷

شهر

شروع شد : صدای گاوآهن سرد .

خش خش خشم را خندیدن .
شروع شد : سر صبح غریدن .
شیر را ترساندن .
شروع شد : بوق ممتد نگاه .
از سر بغض ، ترکیدن .
شروع شد : سردی مردم شهر .
در میان هُرم آفتاب ، گندیدن .
شروع شد : این همه ترس من از فرداها .
گوش جان تسلیم حقایق کردن .


● ● ● ● ● ●

تمام شد : شهر سیاه است .
شهر می غرد .
شهر فقیر است .
شهر فال می فروشد .
شهر شلوغ است .
شهر حرکت می کند .
شهر بی حیاست .
شهر همین جاست .
در دو قدمی نگاهت ...
به کور بودنت افتخار نکن .