۶ تیر ۱۳۹۰

وقتی یک ابله، چهار سال دوام می آورد!!

چهار سال گذشت و ما هنوز هستیم! به همین مناسبت قصد داشتیم جشن کوچکی برگزار کرده و در آن به صندلی بازی، شیرین کاری توسط مدعوین، سرود خوانی، تعریف لطیفه و چیزهایی از این قبیل بپردازیم! اما نشد! (دوستان اشاره می‌کنن خوب شد که نشد! با این جشنت!) آه ای کوردلان!! خب بگذریم!

اول اینکه از همه‌ی شما دوستانی که در این چهار سال همراه من بودید صمیمانه تشکر می‌کنم. چرا که حضورتان باعث دلگرمی و همراهیتان معنابخش ِ بودنم شد.از طرف خودم و اتاقک ِ چهار ساله‌ام از تک تکتان ممنونم ...
دوم اینکه خیلی‌هایتان تقریبا مرا کامل می‌شناسید. اما به هر حال خواستم یک بار در زندگی‌ام ادای دموکراسی را در بیاورم و روی صندلی داغ ابلهانه‌ای بنشینم. به همین خاطر از تاریخ 6 تیر تا پست بعدی، در ِ کامنتدونی این اتاقک به روی شما باز است تا هرچه خواستید هذیان بگویید و از بنده سوال کنید. البته لطفا سوال‌هایی بپرسید که بنده توانایی پاسخگویی داشته باشم. قول نمی‌دهم اما سعی می‌کنم به تمامی سوالات جوابگو باشم. پس روح فضول خود را در کامنتدونی اینجانب به آرامش برسانید!! :دی این شما و این هم صندلی داغ، به مناسبت چهارمین سالگرد نگارش هذیونیاتم ...