۹ آذر ۱۳۸۹

بریده‌ای از یک نامه (2)




آه ... دلم می‌خواد که این دو ماه لعنتی زودتر تموم شه. داره حالم به هم می‌خوره. یه چیزی رو فهمیدم. که چقدر من احمقم. که چقدر من ساده‌م. که من چقدر رفاقتم رو راحت برای آدمایی که ارزششو ندارن، خرج می‌کنم. آدمایی که معنای ساده‌ی دوستی رو نمی‌فهمن. حس می‌کنم داره ازم سوءاستفاده می‌شه. می‌دونی؟ من اینجا، زیادی خوبم! هرکاری بگن، می‌کنم. هروقت تنها باشن، باهاشون می‌مونم. هرجا بخوان برن، میرم. کارایی که فکر می‌کردم وظیفه‌ی دوستیمه. اما وقتی من احتیاج دارم به بودنشون، همیشه شونه خالی می‌کنن... به چه قیمت من دارم اینکارا رو می کنم؟ واسه کی؟ واسه یه عده آدم خودخواه که عادت کردن به اخلاقای نرم من. دیگه نمی‌تونم. هاه! نمی‌تونم؟ نمی‌تونم ادامه بدم. نمی‌تونم آدم خوبه‌ی داستان بمونم. اما دست من نیست. واقعا نیست. نمی‌دونم کی داره داستان منو می‌نویسه. اما منو مجبور می‌کنه که تو یه داستان چندهزار جلدی، همونجور آدم خوبه‌ی داستان بمونم. از شخصیتم خوشم نمیاد. اما هنوز نقش اول زندگی خودمم. ادامه میدم به خوب بودن. اما با درد ...



بعدالتحریر1: شنبه و به خصوص یکشنبه زیادی زهرماری بودم. فکر کنم نتونم اونجوری بمونم. (هرچند دلم می‌خواد که بمونم.) اصلا دلم می‌خواد یه رفتار متعادل رو به تلخی باهاشون داشته باشم. اما من معنی تعادل رو نمی‌فهمم! موندم که چه کنم!


۲۴ نظر:

  1. می فهمم .. واقعا ناراحت کننده س .. ولی انگار این قانون این دنیاس .. اینکه هر وقت به کسی احتیاج داری نیس .. مثل همون قانون مسخره که همه ی خوبی ها کنار هم جا نمی گیره ..

    یکی از چیزایی که باعث میشه بیشتر اذیت بشی اینه که در مورد همه چی کلی حرف می زنی .. حتی اینجا .. بنویس .. بنویس از چیزایی که اذیتت می کنه .. بنویس ..

    پاسخحذف
  2. عزیزم اگه بخوای این طوری بگی باید از این کره فردا کنی ....این ادمها همه جا هستند با رنک ها و تفاوت های ظاهری وقت ...
    پس بهتره بیخیال باشی و فقط برای خودت زندگی کنی و بس

    پاسخحذف
  3. یاد این افتادم
    "...
    ساده‌دل بودم که می‌پنداشتم
    دستان نااهل تو باید مثل هر عاشق رها باشد.
    تو هم از ما نبودی!
    ..."
    یه جورایی همه اش همینه !

    پاسخحذف
  4. ببخشید اصولا
    ولی چه دسته گلی واسه خودت خریدی .
    تو که رفتارت رو از دید اونا نمی بینی .
    شاید ورق برگرده با این دیدگاه .
    شایدم نه.
    ولی هیچ گاه از خوبی خود غمین مباش .

    خیلی لذت می برم که در پست هاتون آهنگ معرفی می کنید. تشکر

    پاسخحذف
  5. منم دقت کردم که تو زیادی خوبی طرا. ولی خب اگه قراره این خوب بودن اینجوری عذابت بده؛ نباش. باور کن هیچکی فکر نمی کنه بد شدی. فکرم بکنن. به درک!
    اصلا بده داستان زندگیت رو من بنویسم. میشی همون گرگِ کذائی که همه رو می خورد. چطوره؟! (اشاره به داستانهایِ خاله داره!)

    پاسخحذف
  6. از قلمت خوشم میاد اما ببخش که دیر به دیر بهت سر می زنم.

    پاسخحذف
  7. مهم اینه که آخرش ته قلبت از خودت راضی هستی!!
    اما تو هم توقع رفتار متقابلا خوب رو داری!
    دنیا همینه...مسخره می کنه

    پاسخحذف
  8. ببین، تو بد هم باشی خوبی. اصلا می دونی چیه؟ همیشه اطرافیان داستانِ زندگیِ ما رو می نویسن. هر طور که بخوان. و ما خودمون، همه اش با یه تلاشِ مذبوحانه، می خوایم خودمون باشیم...

    پاسخحذف
  9. از کوزه همان برون طراوت ...إ ببخشید... برون تراود که در اوست... هان؟!

    با خودت که سر جنگ نداری... بیخیال خوب بودن بهتره...

    هرچند حس می کنم حرفام دین رابطه می تونه بیشتر ازینا باشه... ولی بسنده می کنم!

    پاسخحذف
  10. فکر می کنم باید با یکی حرف بزنی! حتی اگه این یه نفر ایینه باشه. می فهمی چی میگم؟ تو باید با یکی حرف بزنی و ببینی چی می خوای از ارتباطت؟ از رفتارت؟ از اطرافیانت؟ از خودت؟
    و خوب بودن تو سرشار از ذات مهربونته.. کاریش نمیشه کرد.. برای همه باش! حتی اگه هیچکس برای تو نباشه!
    این قانون این دنیای لعنتیه.. بی خیال.. سخت نگیر.. ولی جبران مافات نکن.. جبران بدی هاشونو نکن..
    این دنیا یه چهار دیواریه کوچیکه.. اگه همه بد باشیم خییلی زود به لجن کشیده میشه!

    پاسخحذف
  11. فقط دوس دارم خوب بشی.. ارووم بشی.. بخندی از ته ته دل..

    پاسخحذف
  12. منم اینجا گیر همین افتادم !

    یه روزایی میگم شاید قیافه ی مهربون یا رفتار ساده ام داره گریبانگیرم میشه

    بعد اینهمه شعار که ساده و مهربون باشید با هم ! کو ؟ چی شد ؟ اینم حکایت ماست که از نصیحت روزگار همیشه ناصحش کسه دیگه باشه و کسی که تادیب میشه ما


    اوف

    پاسخحذف
  13. ای بابا!!
    اخه این چه زندگیه!!!
    واسه همه مادریم واسه خودمون زن بابا!!

    پاسخحذف
  14. گل گفتی طرا...
    کلا به نظرم نباید بیشتر از یه حدی از خودت برای دیگران بزنی!
    بعد گاهی لازمه زهرماری هم بود...و اون یکی رو رو هم به دیگران نشون داد!

    پاسخحذف
  15. خوب بودن خوبه.
    حتی از بد بودن هم بهتره!

    پاسخحذف
  16. تقریبا تمام اعضای وبلاگستان یه همچین پستی دارند.

    پاسخحذف
  17. فکر میکنم اولین قانون را بهتر است یادآوری کنم، اینکه شما هرچه هستی ربطی به تعاملتان به دیگران ندارد و نمی تواند پایه ای بر تصمیم گیری آنها باشد. یعنی همینی که هستی باش، میخوان بخوام میخوان نه.
    قانون دوم، هر انسانی این اختیار رو داره که اطرافیانش رو غربال کنه.
    قانون سوم، دم گوشی، تمام انسانها به تو نیاز دارند. قول می دهم.
    پس همانطور باش که هستی.

    پاسخحذف
  18. خوب خيالم راحت شد
    فقط من نيستم كه اينقدر گندَم!


    راستي
    احوال شما ؟

    پاسخحذف
  19. هوالکاتب
    چرا هر وقت من می خوام یه چیزی بنویسم یکی دیگه زودتر از من می نویسه...
    «اما من معنی تعادل رو نمی‌فهمم! موندم که چه کنم!»
    جمله‌ی جالبی بود...

    پاسخحذف
  20. روزگارت بدک نیست. این سه پسا اخرت رو با هم خوندم. واسم جالب بود داری چی کار می کنی. اما تو دوستی یادت باشه همیشه یه دو دو تائی هست. به هر حال گاهی باید بگی خداحافظ

    پاسخحذف
  21. بلاگ اسپات دوباره واسه من قاطی کرده ! هه!
    زهر مار را گاه باید تا ته نوش کنی ...

    پاسخحذف
  22. سلام تو هم كه مش وعده وعيد ميدي پس كي ميخواي بد بشي...... ولي اگه بد بشي چي ميشي طراوت از اون بدهاي ناناز خوجيلي موشجيل...

    پاسخحذف
  23. هوووم!

    خودت را تخريب مي كني كه از نو بسازي...
    بعد از نو همان مي شوي كه بودي...
    با كسي كه داستانت را
    مي نويسد بايد دست به يقه بشوي!!!
    برعليه نويسنده
    اقدام كن قبل از اينكه به پكي!

    پاسخحذف
  24. شبنم من
    کامنت گذاشتن این جا یه جوریه .
    نوشتت رو خوندم . خوب قاطی میکنی . مثل منی . خوب مینویسی . میدونم تو آدم همراهی هستی ... با من که بودی ... (خرج)کردن...از خرج کردن گفتی . تو این کار رو میکنی معلومه از وقتت .....نوشتت خرج میکنی و مینویسی . . . همه اش که پولی نیست ... بذار آدم بده باشی من دوستت دارم . مگه کجایی ؟ شنبه یکشنبه ات چرا بد بود ؟ هالی دی و وویکند داشت ی؟






    میس شانزه لیزه

    پاسخحذف