۲۷ شهریور ۱۳۸۸

درد کهنه و چیزهای دیگر

+ چند روزی میشه که دوباره شروع شده . یه درد قدیمی . دو سه سالی میشد که خبری ازش نبود . اما امروز ... امروز استراحت مطلق بودم . درد درست از زیر گوش راستم شروع میشه تا انتهای قوس کتف . وحشتناکه . منو یاد خاطرات بدی میندازه . دکترا و آزمایشات و ... پووفففف ... یادمه ... یه روز از خواب بلند شدم و دیدم دردش تموم شده . از این درد متنفرم . کاش دوباره بره و چند سالی گم و گور شه . چند سال یعنی به اندازه تمام عمر من . اوهوم .

+ هیچوقت از یه نفر که اعصابش خرابه یا خیلی ناراحته ، سوال نکنید . از همین سوالای معمول دیگه ... آخه تو چرا خودتو اذیت میکنی ؟ تو چرا اعصابت خرابه ؟ چرا خودتو به خاطر این موضوع ناراحت میکنی ؟ چرا ؟ چرا ؟ چرا و کوفت ! دارم بهتون میگم . آدم وقتی ناراحته ازش سوال نپرسید . همین .

+ میدونی مشکل من چیه ؟ ناله میزنم که چرا کسی منو دوست نداره . بعد که یهو یکی ابراز میکنه میزنم به سیم آخر و میگم "من لیاقتشو ندارم !" . یکی بیاد منو از دست خودم نجات بده تو رو خدا .

--------------------------------------------------------------------------------


بعدالتحریر کتابی : بدون تردید من از مدرسه انتظار زیادی دارم . در واقع تو مدرسه ، زیاد انتظار میکشم ! کار اصلی من تو این خلاصه میشه که هر ده ثانیه یکبار به ساعتم نگاهی بیاندازم ! اگه ازم بپرسن خانم محترم تو مدرسه چی یاد گرفتی ؟ بهشون جواب میدم ، یاد گرفتم ساعت بخونم !!!



از کتاب ترمینال ! آخر خطه ، همه پیاده شن / سوزی مورژه نسترن


--------------------------------------------------------------------------------


بعدالتحریر عصبانی : اکثر وبلاگا رو نمیتونم باز کنم . ارور میده . هرچی من میخوام با این بلاگفا مدارا کنم نمیشه ... آخه من چیکار کنم ؟ این تعلق خاطر لعنتی رو میگم ... بلاگفا ازت خواهش میکنم به روال گذشته برگرد . وگرنه ...

لعنت !