۱۳ دی ۱۳۸۶

کنار بوی پاییز و لبخند تو

بوی پاییز که در مشام تنهایی ام می پیچد


تو را با تمام نبودن هایت

خودم را با تمام نادیده گرفتن هایم ...

چه رمزی ست این بوی خزان

زرد و قرمز

تمام توهایی که هزارتوست ...

کابوس شب هایی که از پیله تنهایی ام تنگ تر بود

رویای رهگذری که از پشت خواب هایم می گذشت ...

بگذار بالا بیاورد این غرور شب مانده تو را

بگذار تمنا بوی تنهایی مرا ببرد تا هیچ

کاش هوای خزان غبار را بشوید از لب هایم

دلم هوس انار سرخ دارد کنار خنده های تو .








( حسنا صدقی / دوماهنامه دال )