آخ ... خواستم قسم بخورم به تاریکی و نور. به آن دو چشم گنگ و بور ... اما نگاهم افتاد به لبخند جلادانه‌ات. وحشیانه‌ات. بی‌رحمانه‌ات. مستانه‌ات. پریوشانه‌ات. آنه‌ات. نه‌ات. ات. ت. ت اول تو. که تمامت تهدید است. که تمامیت تو از "ت" سرچشمه می‌گیرد. تهدید که بودی. ترس ِ من هم شدی. تغیُر و تاثـُر و تنفر و تحمل. و تو تمام. و تو آخر. که من ابتدای تواَم. سنگینی این را همیشه حس کردی، حل کردم. که تو ابتدایی نداری و من انتهایی. تا اینکه ... آخ ... لبخند تو تمام من بود. تمام من شد. مرا تمام کرد. درست همین است. من تمام شدم. اما بیچاره تو. هنوز آغاز نشده‌ای؟ چه حیف. که من نمی‌توانم برای تو آغازی باشم ... چه حیف که من هرگز آغاز نشدم. از همان آغاز، انتها بودم. هاه! مرا ببخش که نمی‌توانم ابتدا را برایت هدیه بیاورم. مراببخش که طلوعت را هرگز نخواهم دید. نـ خواهم دید ...
نخواهم دید ؟
بعدالتحریر کتابی : مردم در این سیاره تنها هستند. مشکل این است. (شب‌های روشن / داستایوسکی)
بعدالتحریر : گزیده همشهری جوانانه (شماره بیست و دو) !
شايد لياقت شروع شدن را ندارد !!!
پاسخحذفاول!
که تو ابتدائی نداری و من انتهایی...هوم...دلم گرفت...
پاسخحذفupload kardam tara...inja www.opendrive.com
پاسخحذفانتها نبودم راستش ، ماشینی بودم سوئیچ گم کرده ، جرقه ر سیم هام را بلد نبودی ، استارت میخواستم ، نه فراموش کردن ، یا بعبارتی ، تمام کردن
پاسخحذفتهدید از ترس می آد. گاهی ترس رودرو شدن با خود
پاسخحذفسلام
پاسخحذفشما رو تو وبلاگ پری(شانس بی شانس )پیدا کردم. آخرین متنتون رو خوندم .خیلی خوشمم اومد. اون عکسه رو که دیدم با کلمه ی هذیان... بشر با همدیگه پرفکتن (عکس اون تیر برقه رو میگم)
دوست دارم لینکت کنم به وبلاگم.هر چند که برای لینک شدن و نه لینک کردن در خواست میدن ، اما من در این مورد هم اجازه می گیرم!!!می تونی ببینیش بعد نظرت رو در این باره بگی
اگه دو تایی به هم می پیوستید و مکمل ی هم می شدید ، واسه خودتون یه پا خدایی میشدیدا !! :)
پاسخحذفچون تو انتها نداشتی و اون ابتدا .. :)
نخواهی دید...
پاسخحذفتو شروع هستی من مطمئنم
پاسخحذفخواهی دید خواهی دید
دقیقا می خواستم حرف هاله رو بزنم و اینک با وجود قانون تنهایی ما نمی دونم چرا نمی تونیم بپذیریمش!
پاسخحذفنخواهم دید ؟!
پاسخحذفدیدی ؟! !!
هه !
دوست داشتم این پستت رو ! :)
پاسخحذفدل ماهی هام هم برای تو غنج میره...
پاسخحذفدر این دنیا ما فقط
پاسخحذفدو میلیارد نفریم،
و حسابی هم دیگر را می شناسیم.
احساس می کنم درگیر شدی
مطالبت یه جور خاصی شده طراوت .. عاشقانه .. پریشان .. .. نمی دونم ..
پاسخحذفهممم ... تلخ ولی زیبا ... شاید روزی دیگر شروعش کنی و روزی دیگر تمامت نکند ...
پاسخحذفشکلات دیگری آماده کرده ایم برای پذیرایی ... امیدواریم خوشت بیاید ...
پس تنهايي از اَزَل تا اَبَد، مشكل بوده ؟ ؟ ؟
پاسخحذفچطور میشه برات نظر خصوصی گذاشت؟ آهان...بی خیال...اس ام اس میدم
پاسخحذفباز رفتي سفر ؟؟
پاسخحذفآتيشش بزنم !؟؟؟
اولش گفتم قران ترجمه كردي!! بعد ديدم نه مثل اينكه يه كتاب آسماني جديد به تو وحي شده اي اي پيامبر ديوانه عاشق!
پاسخحذفچگونه خواندن نميداني؟ عجيب است
پاسخحذفتنهایی درد مشترک.....
پاسخحذفسلام شبنم برگ های جزیره
پاسخحذفمطالبت رو مرور کردم . بعضی ها رو خوندم . بعضی ها رو رد کردم . خودت میدونی توی نوشتن چقدر پیشرفت کردی ؟ این متنی که نوشتی یک جور نثر مسجعه که به ترانه ی پاپ هم نزدیک میشه . گرچه شعره و تو اینو میدونی که شاعرها میگردن توی دنیا اون چیزی رو که نیست رو میگن . من هم شعری داشتم .... سلام بر من که از تو آغاز شدم ... از این حررفها . . . عاشقی؟ میدونی خدا به تو چه حالی داده ؟ عاشق شدن کار هرکسه عاشق موندن نه . اگه ارزشش رو داره براش کوه رو جا به جا کن .
میس شانزه لیزه
ط ر ا و ت
پاسخحذفكجاييييييييييييي ؟؟
شكلك هم نداره كه اينجا !
دلم خب برات تنگ شده چرا نمینویسی؟؟؟؟
پاسخحذفعسیسم منتظر پست جدید هستم ازت ها! هر چند هربار میام از اون عکست کلی لذت می برم. حتما شناختیم. تو این مدت خیلی از مطلب های قبلیت رو هم خوندم.
پاسخحذفبا توجه به تاریخ پست هات متوجه شدم هر چی جلوتر اومدی نثرت بهتر شده. آفرین ادامه بده که منتظر خوندن پست های بعدیت هستم....
منم هذيان ميگم تو يه وبلاگي قراضه . اينجام هذيان ديدم . جالب شدم .
پاسخحذفاین اصطلاحات رو کی می سازه
پاسخحذفعسیسم مثلا؟
هیچی از مطلبت نفهمیدم
گنگم . فردا باس بریم مدرسه
یکی باید بگیره من و بزنه که از این بهت بیام بیرون.
ولی خوب بود انگار .