من از هوای بارانی دو چشم تماس میگیرم.
نیستید جناب ؟
اینجا ابری آمده و دل دل میکند.
طالب دل است و جز من
کسی راحت دل نمیدهد.
چه کنم جناب ؟ نیستید ؟
اینجا صدای نالهی درخت میآید.
انگار کسی دل کنده.
دلش را روی تنهی درخت کنده.
ناله میگوید آب ...
چه کنم جناب ؟
هوای بارانیام را با درخت شریک شوم ؟
شراکت ... پایاپای ...
با پای و بی پای .
جناب ...
نیستید.
خواستم بگویم دارم میروم.
بی پای.
درد دلم را که شنیدید ،
نوار را پاک کنید.
وگرنه خیس میشوید.
از این همه باران
که احتکار کرده بودم
برای نبودنِ شما ...
نیستید جناب ؟
اینجا ابری آمده و دل دل میکند.
طالب دل است و جز من
کسی راحت دل نمیدهد.
چه کنم جناب ؟ نیستید ؟
اینجا صدای نالهی درخت میآید.
انگار کسی دل کنده.
دلش را روی تنهی درخت کنده.
ناله میگوید آب ...
چه کنم جناب ؟
هوای بارانیام را با درخت شریک شوم ؟
شراکت ... پایاپای ...
با پای و بی پای .
جناب ...
نیستید.
خواستم بگویم دارم میروم.
بی پای.
درد دلم را که شنیدید ،
نوار را پاک کنید.
وگرنه خیس میشوید.
از این همه باران
که احتکار کرده بودم
برای نبودنِ شما ...