۱۰ آذر ۱۳۸۸

قبرستان یا "حال عجیبی که بوی مرگ می داد"

قبرستان حال عجیبی به من داد . بعد از بیشتر از ده سال بالاخره طلسم را شکستم و همراه دوستی ، راهی بهشت زهرا شدم . بهشت زهرایی که بوی آذر میداد . با کمی هم بوی تجزیه شدن بدن مردگان . حال عجیبی داشتم وقتی وارد غسالخانه شدم و بدن آن زن را هنگام شسته شدن دیدم . صورتش کج شده بود . آخ که چه آرام بود . آخ که چقدر شبیه ما زنده ها بود . آخ آن بدن سرد ... حال عجیبی داشتم وقتی وارد گلزار شهدا شدم . به قول دوستم ، هوای آنجا با بقیه قطعه ها متفاوت بود . من که اصلا اهل مذهب و دین و تفکر در فلسفه شهادت نیستم و از این کارها هم نه خوشم می آید و نه سر در می آورم ، فضای آنجا را متفاوت حس کردم . فضایی که انگار با هوای آذر مخلوط شده بود و ملسی و بی پروایی و سبُکی خاصی را به آدم القا می کرد . آخ که عجب حالی داشتم . عجب حالی داشتم وقتی میان قبرهای خالی دو طبقه قدم می زدم . عمیق و آرام . فقط از آن بالا نگاهشان کردم . می توانستم خودم را تجسم کنم . پیچیده در کفن . بوی مرده ی تازه می آمد آنجا . از همان نزدیکی . و حالم را عجیب تر هم می کرد .
قدم زدن میان قطعه های تازه و قدیمی ، نشستن روی پله های آرامگاههای خانوادگی ، دید زدن از پنجره ی باز این آرامگاهها ، رویت یک روح ، نفس عمیق و بلع چند روح سرگردان ، خوردن انار کنار غسالخانه ، فشردن دستانی گرم در آن هوای عجیب و هزاران هزار لحظه ی عجیب دیگر ، سوغات من از بهشت زهرا بود . یک خاطره ی عجیب و به یاد ماندنی . حال ِ عجیب من خاطره شد . حال ِ عجیب من ، یک بی حالی عجیب بود . اوهوم !

بعدالتحریر : مردم در مترو چقدر عجیب ما را نگاه می کردند ...

--------------------------------------------------------------------------------

بعدالتحریر کتابی :

صحنه ششم


دورا تنها در شب ، در تختخوابش ، زیر پتو در هم پیچیده است .

دورا : ازت متنفرم ، ازت متنفرم ، ازت متنفرم ، ازت متنفرم ، ازت متنفرم ، ازت متنفرم ، ازت متنفرم ، ازت متنفرم ، ازت متنفرم ، ازت متنفرم ، ازت متنفرم ، ازت متنفرم ، ازت متنفرم ، ازت متنفرم ، ازت متنفرم ، ازت متنفرم ....

( مکث . بلند می شود ، از تختخواب پایین می آید ، از اتاق عبور می کند ، به سوی دستشویی می رود ، شیر را باز می کند ، لیوان را پر از آب می کند و می نوشد . به تختخواب بر می گردد ، پتو را روی خودش می اندازد . )

ازت متنفرم ، ازت متنفرم ، ازت متنفرم ، ازت متنفرم ، ازت متنفرم ، ازت متنفرم ، ازت متنفرم ، ازت متنفرم ، ازت متنفرم ، ازت متنفرم ، ازت متنفرم ، ازت متنفرم ، ازت متنفرم ، ازت متنفرم ، ازت متنفرم ، ازت متنفرم ...




نمایشنامه پیکر زن همچون میدان نبرد در جنگ بوسنی / ماتئی ویسنی یک