۳۰ آبان ۱۳۸۷

لذت تنهایی

انسان تنها زاده می شود و تنها زندگی می کند و تنها می میرد . این یعنی فرایند زندگی انسان . هر چقدر هم دور و برتون شلوغ باشه ، باز هم تنهایید . و این اجتناب ناپذیره . آدم باید یاد بگیره با این تنهایی کنار بیاد . باهاش خو بگیره . وقتی احساس عمیق تنهایی میکنه ، فرایند زندگیش مختل نشه . آدم باید یاد بگیره میشه تنهایی زندگی کرد و لذت برد .
وقتی به طور شدید و عمیقی دلت می خواد که هی قدم بزنی و قدم بزنی و دنبال کسی می گردی که همراهیت کنه ، اگر کسی مایل نبود یا در دسترس نبود ، نباید از قدم زدن منصرف بشی . باید شروع کنی . تنهایی . و هی بری و بری و بری ... تا دیگه جون نداشته باشی . تا از لذت اشباع بشی . تا بتونی تنهایی ، بهتر ببینی . ببینی چیزایی رو که با یه همراه نمی تونی . تو مسیرت ، لحظه هایی رو که به نظرت بکرن ، درنگ کنی . دقیقه ای نگاه کنی ، لبخند بزنی و باز ادامه بدی . اینا چیزایین که تنهایی به تو میدن . نه تنها قدم زدن ، بلکه وقتی احتیاج داری که بزنی به دل طبیعت ، بری کنار ساحل دریا ، یا حتی بری سینما ، هیچ وقت منتظر کسی نمون . خودتو با کسی هماهنگ نکن . اینو یاد بگیر که اگر دیگران و دوستات خودشونو با تو هماهنگ نکردن ، تنهایی بری و لذت ببری و تو عمق خواسته ت غرق بشی .
من اینا رو یاد گرفتم . دارم فکر می کنم اگر منتظر کسی می موندم ، واسه همراهی ، الان خیلی چیزا رو نداشتم . و اینجایی که هستم نبودم . اگر من چشم انتظار کسی می موندم ، حالا مطمئنم جام گوشه ای از اتاق خودم ، تو شهر خودم بود و کارم همین بود : زل بزنم به یه دیوار ... . همین .



بعدالتحریر : همیشه نمیشه تنهایی رو دوست داشت و اونو تحمل کرد . ولی میدونید ؟ آدم بعضی وقتا مجبوره . و خوب ، این اجبار همیشه هم بد نیست . به قول استادی ، آدم باید از تهدید هاش ، فرصت بسازه . و ما از تنهایی ، لذت را به دست می آوریم ....