۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۷

ای مناظر زیبای طبیعت ! اندکی صبر کنید تا من دوربینم را بیاورم و شما را شکار کنم .

ای مناظر زیبای طبیعت ! وقتی شما را می بینم ، هوس آدم بودن به سرم می زند . هوس می کنم شاعر باشم . نگران نباشید . هوسی بیش نیست . زود گذر است . مرا چه به شاعر بودن . یا ... مرا چه به آدم بودن .

همین که زُل بزنم به شفق ، خوشم .
همین که زل بزنم به کوههای سبز استوار ، خوشم .
همین که هوای مه آلود سحرگاه سرد را ببلعم خوشم .
همین که جواب سلام گلها را در صبح آفتابی بدهم ، خوشم .
همین که خودم را در میان بادهای ساحل دریای لاجوردی رها کنم ، خوشم .
همین که در هنگام غروب خورشید پلک نزنم ، خوشم .
واقعا چه نیازی دارم که آدم باشم ؟
بگذارید برای خودم خوش باشم .

ای مناظر زیبای طبیعت ! دوربینم آماده است . لطفا لبخند بزنید ...