۹ اردیبهشت ۱۳۸۷

« ... زیاد رو خودم حساب نمی کنم . »
بی اختیار لبخند زدم . بعد انگار که با خودم حرف بزنم ، گفتم : « فقط ما آدماییم که زیاد رو خودمون حساب نمی کنیم . مثلا یه کرم رو در نظر بگیر ، فکر می کنی کرم رو خودش حساب نمی کنه ؟ »
گفت : « احساس گناه خیلی وحشتناکه . و برای چی ، چی کار کرده ام ؟ »
« مسئله کارهاییه که نکردی ، این طور نیست ؟ »
« آره ، آره . صد در صد . »
« می دونی مهمتر از انجام دادن یه کار چیه ؟ »
« نه . »
« اینکه آدم خودش باشه .»
« اما اگه آدم هیچی نباشه ، چی ؟ »
« خوب همون هیچی باش ، اما کامل و مطلق . »
« به نظر احمقونه میاد . »
« اصلا احمقونه ست . واسه همینم احمقونه به نظر میرسه . »





گزیده ای از کتاب " نکسوس "

نوشته " هنری میلر "







بعدالتحریر : من یک هیچی کامل و مطلقم . و از این بابت خوشحالم ....
از کامل و مطلق بودن ...