۲۲ دی ۱۳۸۹

چکمه


چاله‌های آب پاک ِپاکن. ازبس که بارون باریده و خاک رو شسته. یعنی حتی دیگه خاکی نمونده. فقط آسفالته که مقاومت کرده. که اونم از اول ازش چیز دندون گیری نمونده بود. چه برسه به حالا.
کتونی‌هامو نگاه می کنم و با دلخوری می‌ذارمشون تو جاکفشی. دلخور از اینکه اینا دیگه اینجا کاربرد ندارن. از بس که بارون میاد. وقتی تا لب جدول کنار خیابون آب جمع شده، احمقانه‌ترین کار اینه که کتونیامو بپوشم و بزنم به دل خیابونا. اگه طهران بود آره این کارو می‌کردم. اما اینجا همش یاد اون چکمه‌های پلاستیکی بلند می‌افتم. از اینا که الان مثلا باغبونا می‌پوشن. اما یه تصویر پررنگ تو ذهن بچگی‌هام به حساب میان. تو ویترین دهه‌ی هفتاد کفش ملی و بـِلا می‌تونستی ببینیشون. بلند و کوتاه. ولی اون چکمه‌های بلند و پلاستیکی سیاه از اون چیزای جالبی بود که دوست داشتم سرمو بکنم توش! بچگونه‌هاشم بود. خدایا اسم فیلمه چی بود؟فکر کنم "چکمه" بود اسمش. همون که پسره یه پا داشت. یه لنگه از این چکمه‌ها می‌پوشید.و اون دختر بچه‌ی شیطون و اون چکمه‌های پلاستیکی قرمزش ...
حسابی رفتم تو فضای نوستالژیک انگار. اما یهو با خودم فکر کردم برم یدونه از اون چکمه‌های پلاستیکی (نه سیاه. احتمالا قرمز) پیدا کنم. شلوارمو بندازم تو چکمه‌ای که احتمالا تا زانومه و برم تو خیابونای خیس ول بگردم. دلم خواست حداقل یه بار هم که شده با اون چکمه‌ها یه شیرجه حسابی تو یه چاله‌ی آب خوشگل و تمیز بزنم. فقط یه بار ...





۳۱ نظر:

  1. برای خوندن نیامدم. چه قدر موجود پستی هستم. خوندن مطلب جدیدت و مطلب قیلی برای فردا که امتحانم رو دادم و برگشتم.
    اینبار آدم محض فرستادن دعوت نامه.
    و این نظر قرار بود خصوصی باشد. 

    پاسخ دادنحذف
  2. آخ

    دلــــــــــم خواست یه دنیا

    پاسخ دادنحذف
  3. فقط همین اومد: پر از آرزوییم...

    پاسخ دادنحذف
  4. سلام طرا"وت".
    چطوری دختر؟
    سخته آدم فقط با خاطره هاش زندگی کنه (مدت زیادیه دارم این کارو می کنم)
    هر بار میام اینجا نوستالژیک می شم و میرم به گذشته ها، اکثر اوقات چیزی از گذشته داری که آدم رو به تعلیق بین حال و گذشته وادار می کنه...
    هدف گفتن این حرف ها نبود و نیست، گفتم بیام و یه رد پایی از خودم به جا بذارم...
    خوش باشی (در صورت امکان)
    تا بعد...

    پاسخ دادنحذف
  5. واااااااااااای ..

    مرسی به خاطر حس خوبی که بهم دادی ..من یه دونه قرمزشو داشتم .. دوسش داشتم .. هرچند که اصلا گرم و نرم نبود ..

    پاسخ دادنحذف
  6. والا مـا که دفعه ی اولمـان است اومـدیـم این ورها.. بیشتریـن توجه مـان جلب شد به اون عکـس اون بـالا...! اونجـا شومـا دنبـال چـه کتـابی هستیـد انصـافـا!!؟؟
    .
    .
    پ.ن. دانـتـه:
    چقدر نوشته من رو یـاد این شعر انداخت که در کودکی هامان زمزمه می شد:
    row row row your boat... gently down the stream... merrily merrily merrily merrily...
    life is but a dream.

    پاسخ دادنحذف
  7. آره "چكمه" بود ؛ هزار بار تلويزيون پخشش كرده بود ؛ هر هزاربارشم غُر ميزديم كه اي بابا بازم كه اين؟ بعد مينشستيم تا آخر هي باز نگا ميكرديم

    پاسخ دادنحذف
  8. چه دلم تنگ شده بود واسه اينجا

    داره صداي چلك چلك راه رفتنت روو آبهاي با حداقل نيم وجب قُطر مياد ، كه با چكمه قرمزات كه احتمالن تا زانوآته راه ميري !

    آدم هوايي ميشه

    پاسخ دادنحذف
  9. مردم چه قشنگ برای خودشون اسم مستعار انتخاب می کنن. الان که آستیگ مات رو دیدم ، فکر کردم چرا چنین لقبی که تا این حد برازنده ی منه رو هیچ وقت در ذهنم نگذرونده بودم؟

    اخه... چکمه... چه قدر اون دختره توش بامزه بود، شایدم پسره. یکیشون بامزه بود به هر حال.

    رفته بودید قبرستون تو قبر خالی بخوابید؟ بیایید تهران ، قسمت مزخرف قبر های سه طبقه ، پر از قبر های خالیه هنوز، ولی آدم حالش از مردن به هم می خوره. قبراش یه قبرای عمیقیه که در عین حال گویا عمقش کمه چون بوی تعفن مرده ها...
    وای... عجب چیزی... از یادآوریش مورمورم شد.
    بگذریم.
    من تازه به پروفایلت دقت کردم.
    میشه یه مطلب بذاری در تحلیل سال بلوا و خشم و هیاهو. واقعا یک اپسیلم هم از هیچ کدوم نفهمیدم. یه دورنمای کلی بدی کفایت می کنه.

    چه خوب که مردادی هستی . حال می کنم با مردادی ها. شدید.

    پاسخ دادنحذف
  10. من دلم می خواد پابرهنه برم توی چاله ها پر از آبِ بارون!

    پاسخ دادنحذف
  11. تو برو بخر منم دنبالت میام...

    پاسخ دادنحذف
  12. دوس داشتم سرم رو بکنم تو چکمه ها. خیلی برام محسوس بود چون بار ها و بارها تو بچگی ها این آرزو توی دلم فیلی ویلی می رفت. هرگز نشد که بشه.

    راستی شایدم بد نباشه یه چکمه ی خیلی بزرگ داشته باشی بشینی توش و تو خیابونای پر آب و شایدم جوب ها بگردی.

    پاسخ دادنحذف
  13. یادته اون روز که رفتیم برا من بوت بخریمو؟
    و من عین همیشه در رسیدم و تو هم عصبانی وایساده بودی منتظر و من از خوش شانسی زیاد دقیقا" جلو چشمات رو یخ،درست وسط چهار راه سهروردی، کله پا شدم و تو هم ترسیدیو اصلا" یادت رفت که من عین همیشه دیر کردم!
    چه کیفی میداد با هم بودنامون!
    امروز از جلوی شهر کتاب مرکزی رد شدم،منتظرم بیای!

    پاسخ دادنحذف
  14. عرضم به حضورت انگلیسی ها همیشه چکمه پلاستیکی می پوشن. براشون هم مهم نیست که زشته و میگن پول نداشت چکمه شیک بخره. می پوشن دیگه. جوراب هم می کشن روش. فکر کن! از این جوراب رنگی هایِ راه راه...

    پاسخ دادنحذف
  15. چکمه رو بیشتر برای زیبایی می پوشن. کاریت به برف و بارون نباشه حتماً با چکمه زیباتر میشی
    اینو یادت نره

    پاسخ دادنحذف
  16. كجايي دختر
    گفتم بارون مارون نيومده
    طراوتتو از دست دادي
    ولي....
    لابد داري دنبال چكمه ميگردي !!

    پاسخ دادنحذف
  17. سلام
    وبلاگم به خاطر پست آخرم فیلتر شد. آدرس جدیدم همینه که باهاش نظر گذاشتم
    xalish1.blogspot.com

    پاسخ دادنحذف
  18. آخ من م عاشق اينم كه با چكمه با خيال راحت بزنم تو دل اين چاله چوله هل و گل و شل ها.....
    طراوت مگه تو چند سالته كه كفش ملي و چكمه هاشو يادته.... نكنه تو مامان بزرگ طراوت هستي كه يه بار هم در مورد خودت پست گذاشتي.... زود باش بگو ببينم خود طراوت كجاست... چيكارش كردين.... كمك ..... كمك اينجا يه نفرو قايم كردن

    پاسخ دادنحذف
  19. صاحب اين خراب شده ! طراوت سابق !۲۷ دی ۱۳۸۹ ساعت ۱۳:۱۶

    بابا اين سيستم ما هم درست نميشه بيام بهتون سر بزنم !
    Zendegiye ma darim ؟

    پاسخ دادنحذف
  20. هوالکاتب

    بچه تر که بودم عاشق چکمه های آبی م بودم.
    بچه که شدم عاشق چکمه های مشکی شدم.
    و حالا که خیلی خیلی بچه شده م عاشق گالش های بنددار خودم هستم. اصلا حال می دهد آدم تا زانو برود توی برف یا مثلا چاه فاضلاب! ولی گالش پای ش باشد.

    پاسخ دادنحذف
  21. حیف
    حیف این احساسای قشنگ که همه رو باید فقط تصور کرد

    پاسخ دادنحذف
  22. قبلن ها راحت تر پیدات میکردم

    پاسخ دادنحذف
  23. سلام. يادم نيست چه فيلمي بود ولي بعدش مد شده بود همه بچه ها از اون چكمه ها ميپوشيدند... ولي پدرم به خاطر اينكه عادت نكنم به اين نوع الگوگيري برام نميخريد... البته من بالاخره موفق شدم... اما خيلي از اون سال گذشته بود... ديگه اون چكمه مد نبود ولي من دوستش داشتم چون با زحمت و گريه ي زياد به دستش آورده بودم. اين دوتا هم لينك عكسيه كه از اون چكمه دارم:
    http://rezashokry.persiangig.com/744522-b.jpg
    http://rezashokry.persiangig.com/sss.jpg

    پاسخ دادنحذف
  24. من هم از این چکمه قرمز ها داشتم!
    اما اتفاقا اصلا دلم نمی خواست!دلم می خواست از اونهایی که بالاشون خز داره داشته باشم!

    چرا نداشتم؟!:(
    الان که چکمه ها پلاستیکی نیستن!
    اتفاقا از این سیاها می ترسیدم! می ترسم!

    سلام

    پاسخ دادنحذف
  25. چاله هایِ آب و کوفت! هی درِ وبت رو باز می کنم و این میاد! ...همه ش زیرِ سرِ باباته!

    پاسخ دادنحذف
  26. 1-جديدا كامنت ها نصفه مياان تو وبلاگت
    انگار ادامه ي هر جمله رفته تو ابرا
    مشكل سيستم منه يا وبلاگ تو؟
    2- نثر كامنت هات رو خيلي خيلي
    دوست دارم مرسي
    مهم- آي گفتي....منم پام!بيشتر از همه
    با چكمه ي دقيقا قرمز پام!
    مهم - انقدر از دخترايي كه صورتي ِ اَه اَه
    نيستن خوشم ميااااد. منظورم از اين مدلاي
    خانم موقر و واي خداجون خيس شدم و واي
    ننه جون ريملم پخش شدو.... كلا ايناست
    3- تو الان رشتي ديگه؟

    پاسخ دادنحذف
  27. آخی طرا منم یاد چکمه های بچه گیم اُفتادم ... چه حالی میدن اون چکمه ها به آدم !

    پاسخ دادنحذف
  28. دلم برات تنگ شده..
    خییییییییییییییییلی خیییلی تنگ شده..
    طرا مگه سیستمت از چی بود که درست نشد؟!
    حالت خوبه اصن؟!
    کاش بودی ..

    پاسخ دادنحذف