چالههای آب پاک ِپاکن. ازبس که بارون باریده و خاک رو شسته. یعنی حتی دیگه خاکی نمونده. فقط آسفالته که مقاومت کرده. که اونم از اول ازش چیز دندون گیری نمونده بود. چه برسه به حالا.
کتونیهامو نگاه می کنم و با دلخوری میذارمشون تو جاکفشی. دلخور از اینکه اینا دیگه اینجا کاربرد ندارن. از بس که بارون میاد. وقتی تا لب جدول کنار خیابون آب جمع شده، احمقانهترین کار اینه که کتونیامو بپوشم و بزنم به دل خیابونا. اگه طهران بود آره این کارو میکردم. اما اینجا همش یاد اون چکمههای پلاستیکی بلند میافتم. از اینا که الان مثلا باغبونا میپوشن. اما یه تصویر پررنگ تو ذهن بچگیهام به حساب میان. تو ویترین دههی هفتاد کفش ملی و بـِلا میتونستی ببینیشون. بلند و کوتاه. ولی اون چکمههای بلند و پلاستیکی سیاه از اون چیزای جالبی بود که دوست داشتم سرمو بکنم توش! بچگونههاشم بود. خدایا اسم فیلمه چی بود؟فکر کنم "چکمه" بود اسمش. همون که پسره یه پا داشت. یه لنگه از این چکمهها میپوشید.و اون دختر بچهی شیطون و اون چکمههای پلاستیکی قرمزش ...
حسابی رفتم تو فضای نوستالژیک انگار. اما یهو با خودم فکر کردم برم یدونه از اون چکمههای پلاستیکی (نه سیاه. احتمالا قرمز) پیدا کنم. شلوارمو بندازم تو چکمهای که احتمالا تا زانومه و برم تو خیابونای خیس ول بگردم. دلم خواست حداقل یه بار هم که شده با اون چکمهها یه شیرجه حسابی تو یه چالهی آب خوشگل و تمیز بزنم. فقط یه بار ...
برای خوندن نیامدم. چه قدر موجود پستی هستم. خوندن مطلب جدیدت و مطلب قیلی برای فردا که امتحانم رو دادم و برگشتم.
پاسخحذفاینبار آدم محض فرستادن دعوت نامه.
و این نظر قرار بود خصوصی باشد.
آخ
پاسخحذفدلــــــــــم خواست یه دنیا
فقط همین اومد: پر از آرزوییم...
پاسخحذفسلام طرا"وت".
پاسخحذفچطوری دختر؟
سخته آدم فقط با خاطره هاش زندگی کنه (مدت زیادیه دارم این کارو می کنم)
هر بار میام اینجا نوستالژیک می شم و میرم به گذشته ها، اکثر اوقات چیزی از گذشته داری که آدم رو به تعلیق بین حال و گذشته وادار می کنه...
هدف گفتن این حرف ها نبود و نیست، گفتم بیام و یه رد پایی از خودم به جا بذارم...
خوش باشی (در صورت امکان)
تا بعد...
واااااااااااای ..
پاسخحذفمرسی به خاطر حس خوبی که بهم دادی ..من یه دونه قرمزشو داشتم .. دوسش داشتم .. هرچند که اصلا گرم و نرم نبود ..
والا مـا که دفعه ی اولمـان است اومـدیـم این ورها.. بیشتریـن توجه مـان جلب شد به اون عکـس اون بـالا...! اونجـا شومـا دنبـال چـه کتـابی هستیـد انصـافـا!!؟؟
پاسخحذف.
.
پ.ن. دانـتـه:
چقدر نوشته من رو یـاد این شعر انداخت که در کودکی هامان زمزمه می شد:
row row row your boat... gently down the stream... merrily merrily merrily merrily...
life is but a dream.
آره "چكمه" بود ؛ هزار بار تلويزيون پخشش كرده بود ؛ هر هزاربارشم غُر ميزديم كه اي بابا بازم كه اين؟ بعد مينشستيم تا آخر هي باز نگا ميكرديم
پاسخحذفچه دلم تنگ شده بود واسه اينجا
پاسخحذفداره صداي چلك چلك راه رفتنت روو آبهاي با حداقل نيم وجب قُطر مياد ، كه با چكمه قرمزات كه احتمالن تا زانوآته راه ميري !
آدم هوايي ميشه
مردم چه قشنگ برای خودشون اسم مستعار انتخاب می کنن. الان که آستیگ مات رو دیدم ، فکر کردم چرا چنین لقبی که تا این حد برازنده ی منه رو هیچ وقت در ذهنم نگذرونده بودم؟
پاسخحذفاخه... چکمه... چه قدر اون دختره توش بامزه بود، شایدم پسره. یکیشون بامزه بود به هر حال.
رفته بودید قبرستون تو قبر خالی بخوابید؟ بیایید تهران ، قسمت مزخرف قبر های سه طبقه ، پر از قبر های خالیه هنوز، ولی آدم حالش از مردن به هم می خوره. قبراش یه قبرای عمیقیه که در عین حال گویا عمقش کمه چون بوی تعفن مرده ها...
وای... عجب چیزی... از یادآوریش مورمورم شد.
بگذریم.
من تازه به پروفایلت دقت کردم.
میشه یه مطلب بذاری در تحلیل سال بلوا و خشم و هیاهو. واقعا یک اپسیلم هم از هیچ کدوم نفهمیدم. یه دورنمای کلی بدی کفایت می کنه.
چه خوب که مردادی هستی . حال می کنم با مردادی ها. شدید.
من دلم می خواد پابرهنه برم توی چاله ها پر از آبِ بارون!
پاسخحذفآرزوهای دست نیافتنی!!
پاسخحذفتو برو بخر منم دنبالت میام...
پاسخحذفدوس داشتم سرم رو بکنم تو چکمه ها. خیلی برام محسوس بود چون بار ها و بارها تو بچگی ها این آرزو توی دلم فیلی ویلی می رفت. هرگز نشد که بشه.
پاسخحذفراستی شایدم بد نباشه یه چکمه ی خیلی بزرگ داشته باشی بشینی توش و تو خیابونای پر آب و شایدم جوب ها بگردی.
یادته اون روز که رفتیم برا من بوت بخریمو؟
پاسخحذفو من عین همیشه در رسیدم و تو هم عصبانی وایساده بودی منتظر و من از خوش شانسی زیاد دقیقا" جلو چشمات رو یخ،درست وسط چهار راه سهروردی، کله پا شدم و تو هم ترسیدیو اصلا" یادت رفت که من عین همیشه دیر کردم!
چه کیفی میداد با هم بودنامون!
امروز از جلوی شهر کتاب مرکزی رد شدم،منتظرم بیای!
عرضم به حضورت انگلیسی ها همیشه چکمه پلاستیکی می پوشن. براشون هم مهم نیست که زشته و میگن پول نداشت چکمه شیک بخره. می پوشن دیگه. جوراب هم می کشن روش. فکر کن! از این جوراب رنگی هایِ راه راه...
پاسخحذفچکمه رو بیشتر برای زیبایی می پوشن. کاریت به برف و بارون نباشه حتماً با چکمه زیباتر میشی
پاسخحذفاینو یادت نره
كجايي دختر
پاسخحذفگفتم بارون مارون نيومده
طراوتتو از دست دادي
ولي....
لابد داري دنبال چكمه ميگردي !!
سلام
پاسخحذفوبلاگم به خاطر پست آخرم فیلتر شد. آدرس جدیدم همینه که باهاش نظر گذاشتم
xalish1.blogspot.com
آخ من م عاشق اينم كه با چكمه با خيال راحت بزنم تو دل اين چاله چوله هل و گل و شل ها.....
پاسخحذفطراوت مگه تو چند سالته كه كفش ملي و چكمه هاشو يادته.... نكنه تو مامان بزرگ طراوت هستي كه يه بار هم در مورد خودت پست گذاشتي.... زود باش بگو ببينم خود طراوت كجاست... چيكارش كردين.... كمك ..... كمك اينجا يه نفرو قايم كردن
بابا اين سيستم ما هم درست نميشه بيام بهتون سر بزنم !
پاسخحذفZendegiye ma darim ؟
هوالکاتب
پاسخحذفبچه تر که بودم عاشق چکمه های آبی م بودم.
بچه که شدم عاشق چکمه های مشکی شدم.
و حالا که خیلی خیلی بچه شده م عاشق گالش های بنددار خودم هستم. اصلا حال می دهد آدم تا زانو برود توی برف یا مثلا چاه فاضلاب! ولی گالش پای ش باشد.
حیف
پاسخحذفحیف این احساسای قشنگ که همه رو باید فقط تصور کرد
قبلن ها راحت تر پیدات میکردم
پاسخحذفنیستی...
پاسخحذفسلام. يادم نيست چه فيلمي بود ولي بعدش مد شده بود همه بچه ها از اون چكمه ها ميپوشيدند... ولي پدرم به خاطر اينكه عادت نكنم به اين نوع الگوگيري برام نميخريد... البته من بالاخره موفق شدم... اما خيلي از اون سال گذشته بود... ديگه اون چكمه مد نبود ولي من دوستش داشتم چون با زحمت و گريه ي زياد به دستش آورده بودم. اين دوتا هم لينك عكسيه كه از اون چكمه دارم:
پاسخحذفhttp://rezashokry.persiangig.com/744522-b.jpg
http://rezashokry.persiangig.com/sss.jpg
من هم از این چکمه قرمز ها داشتم!
پاسخحذفاما اتفاقا اصلا دلم نمی خواست!دلم می خواست از اونهایی که بالاشون خز داره داشته باشم!
چرا نداشتم؟!:(
الان که چکمه ها پلاستیکی نیستن!
اتفاقا از این سیاها می ترسیدم! می ترسم!
سلام
چاله هایِ آب و کوفت! هی درِ وبت رو باز می کنم و این میاد! ...همه ش زیرِ سرِ باباته!
پاسخحذف1-جديدا كامنت ها نصفه مياان تو وبلاگت
پاسخحذفانگار ادامه ي هر جمله رفته تو ابرا
مشكل سيستم منه يا وبلاگ تو؟
2- نثر كامنت هات رو خيلي خيلي
دوست دارم مرسي
مهم- آي گفتي....منم پام!بيشتر از همه
با چكمه ي دقيقا قرمز پام!
مهم - انقدر از دخترايي كه صورتي ِ اَه اَه
نيستن خوشم ميااااد. منظورم از اين مدلاي
خانم موقر و واي خداجون خيس شدم و واي
ننه جون ريملم پخش شدو.... كلا ايناست
3- تو الان رشتي ديگه؟
چکمه هام خیس شدن!!!
پاسخحذفآخی طرا منم یاد چکمه های بچه گیم اُفتادم ... چه حالی میدن اون چکمه ها به آدم !
پاسخحذفدلم برات تنگ شده..
پاسخحذفخییییییییییییییییلی خیییلی تنگ شده..
طرا مگه سیستمت از چی بود که درست نشد؟!
حالت خوبه اصن؟!
کاش بودی ..