میدونم که داره میباره. همه میگن اون بیرون داره بارون میاد. اما من سرمو برنمیگردونم سمت پنجره تا ببینم قطرهها چجوری خودکشی میکنن رو شیشهی وسیع اتاق. پرده رو کشیدم و بخاری رو خاموش کردم. و یه کلید. کلیدِ برق ِ خاموش پایانیه بر یک اتاق. این اتاق اسم نداره. مثل اتاقای مسافرخونهها. اونا شماره دارن شاید. 7، 8، 9 ... ولی اینجا نه رنگ داره، نه شماره، نه هیچی. فقط تاریکه. تاریک و سرد. خوابیدن رو تختش جون میده واسه جون دادن. که دمای بدنت روبرسونی زیر صفر و یواش یواش چشماتو ببندی و بری. مثل یه اتاق متروک که در حال محو شدن از بوم ِ نقاشی دنیاست. باید تینر رو برداشت و پاشید رو اتاق و آدمش. اینجوری دیگه نیازی نیست دست به دامن وسایل فلزی تیز گوشه و کنارای اتاق شد. نیازی به خودزنی و درخشش رنگ قرمز روی پوست نیست. باید تمیز مُرد. تمیز و سرد. به سردی یه اتاق تاریک. که قطرههای بارون رو پنجرهی وسیع اتاقش خودکشی میکنن.
بعدالتحریر : این سیستم ما هنوز هم حاوی انواع تروجانها و ویروسها و میکربها و انگلهاست ! ولی کژدار و مریز به حیات خویش ادامه میدهد ... نمی دهد!
+ گزیده همشهری جوانانه (33) !
+ گزیده همشهری جوانانه (34) !
+ گزیده همشهری جوانانه (33) !
+ گزیده همشهری جوانانه (34) !
دلم خواست!!
پاسخ دادنحذفاوه...چه جوی...چه فضایی...یعنی میشه؟ میشه یه روز به همچین حسی رسید؟
پاسخ دادنحذفاین جو، این حس اینا همه ناشی از چیه طراوت جان ؟
پاسخ دادنحذفناشی از یه اندوهُ دل گرفته گی ؟
اوهوم ؟
قشنگُ تمیز توصیف ِ اون جوُ کردی:)
...
پاسخ دادنحذفچه قدر عجیب است این اشتیاق روزافزون به مرگ!
...
اول تبریک بابت لیسانس .. خانوم مدیر شدی دیگه .. خوش به حالت راحت شدی ..
پاسخ دادنحذفدوم ممنون بایت کامنتت .. این روزا فقط شدم گوش و سعی می کنم حرفا رو به ذهنم بسپارم .. می خوام آدم حرف گوش کنی بشم ..
سوم اینکه می بینم شکسته می نویسی!! می خوای نقد کنم نوشته تو؟؟؟؟ .. ( می دونی که از نقد کردن فقط چی رو بلدم)
والا نوشتهاتــ زمین تا آسمون با عکس پستت فرق داره!! والا این اتاقه جون میده واسه زنده بودن :)
پاسخ دادنحذفترجیح میدم یه جور دیگه بمیرم!
باید تینر رو برداشت و پاشید رو اتاق و آدمش؟! یه سوال این آدمش خودتی؟
تمیز مردن هم شاید نوعی وسواس باشد!
پاسخ دادنحذفدرسته که هر چقدر تمیز بمیرم راحت تر و اسوده تر خواهیم بود ولی ترجیح میدم سرم رو برگردونم به سوی پنجره و بازی قطرات بارون رو کامل نگاه کنم
پاسخ دادنحذفهوالکاتب
پاسخ دادنحذفچه تلخ...
همین.
تميز و سرد مردن !
پاسخ دادنحذفمحشره !
دلم خواست ...
مدرس پزشكي قانونيمون راههاي زيادي براي خودكشي نرم معرفي كرده بود البته بعضيها راهها رو هم گفت كه نگفته...
پاسخ دادنحذفيكيش پلاستيك فريزره: با گذاشتن سر در كيسه فريزر و دراز كشيدن رو به بالا.
دوم: گاز خانگي اگه مواد كشندهاش رو جدا نكرده باشند. كه در ايران جدا نميكنند.
سوم: وارد كردن منوكسيد كربن از طريق شلنگ به داخل خودرو به همراه بلند كردن موزيك و دراز كردن صندلي خودرو... اينو خيلي پايهام... ماشين ندارم البته... نميدونم شايد تا وقتي ماشين بخرم، ديگه پايه نباشمها...
چهارم: خوردن دو عدد قرص برنج به همراه يك ليوان كامل آب و بهتر است با شكم خالي باشد تا زماني كه براي شستشوي معده بردند بيمارستان جذب شود... كه براي از بين بردن آفات در كيسهي برنج ميگذارند...
يك نكته در مورد تمام روشهاي خودكشي با قرص و دارو: بعد از استفاده از دارو، براي جذب بهتر آن از قرصهاي معده استفاده نشود. به دلايل زيادي از جمله اينكه ممكن است اثر دارو اول را از بين ببرد و اثرات نامطلوب پايدار يا موقت بر جاي گذارد. يعني نميميري هيچ چي، تازه كلي هم به مشكلاتت اضافه ميشه...
چند تا گفتم. چهارتا...
پنجم: استفاده زياد از قرصهاي روان گردان و به دنبال آن ايستادن بر لبهي پشت بام... ترجيحا پشت بام بلند باشد... حداقل سه چهار طبقه...
ششم: ... فعلا همين قدر بسه ديگه...
می بینم که مثه من بارونی و اهل آب بازی هستی
پاسخ دادنحذفآره ؟!
حتما تو شمالی..
اوووف مردن دوست ندارم بهش فک کنم تمیز یا کثیف فرقی نداره!
لطفا ً دست نگه دارید . به آن اتاق و موجودی که درونش است ، نیاز داریم ...
پاسخ دادنحذفدرستان تمام شد به سلامتي ؟؟
پاسخ دادنحذفشمال را ترك خواهي كرد؟
چه بد!
نگرانم کردی اولش اما میدونم چیزیت نیس/فقط سردیه هوا رفته تا مغزه دلت!
پاسخ دادنحذفخیلی وقت بود از نت قطع بودم.همه پستای جدیدتو تند تند خوندم. یادم اومدی دوباره..
لازم به خود كشي نيست
پاسخ دادنحذفآدم آخرش ميميره
به جووون خودم
راست ميگم
نظرات وبمو بستم < آدرس میلمabdooneh@yahoo.com>
پاسخ دادنحذفآدرس میلت رو هم خصوصی بزار واسم
طراوت می دونی چیه..
پاسخ دادنحذفمن کثیف مردنو ترجیح میدم!
اصن..
من مردنو ترجیح میدم..مهم نیس چه جوری...
دارم به اون کامنتی که برات طرز خودکشی نرمو توضیح داده بود فک می کنم!
مخصوصا اون ÷لاستیک!
اين نوشته ت هم از اون نوشته ها بود كه معلومه سيمت وصل شده يه لحظه....
پاسخ دادنحذفپیدات می کنم(:
پاسخ دادنحذفدرمورد بسیاری از رمانها باهات اشتراک دارم
پاسخ دادنحذفبهم سربزن کمکم کن
طراوت چجوری میشه برات کامنت خصوصی گذاشت ؟؟
پاسخ دادنحذفمن دلم می خواد زیر پتو بمیرم. از توی تصادف مردن هم متنفرم!
پاسخ دادنحذفمثل اتاق مسافرخونهها كه شماره داره؛ مثلا 7، 8، 9... اتاق شماره 8.
پاسخ دادنحذفكه اين اتاق از جنسشون نيست.
كه صاحب اين اتاق هم
كه لعنتی با اين متنت!
حالم بده
داره میباره
1- اين چرا كامنت منو نمي زنه طراوت؟ يه چيزي بهش مي گما
پاسخ دادنحذف2- اين پستت خوب بود اما مي دوني كجاش شاهكار بود؟ اسمش . اسمش شاهكار بود.و اون كلمه ي" تينر " كه انتظارش نمي رفت . مي تونست اين باشه : بوم سفيد، رنگ سياه..اما تينر..كي فكرشو ميكرد؟ اسم پستت يه متن كامل بود
اون وبلاگ ...
پاسخ دادنحذفخیلی خوشحالم که دوباره پیدات کردمو نمی دونم من رو یادتته یا نه اما زمانی خواننده ی بلاگت بودم . تصمیم گرفته بودم یه سالی گم بشم چون از خودم خسته بودم اما دوباره سروکله ام پیدا شد
پاسخ دادنحذف