۱۲ آبان ۱۳۸۷

تازه وارد

کسی ، از کوچه ای رد میشد ...

درِ خانه ای باز شد .

و او داخل .



زین پس ، قصد دارم کس دیگری را نیز داخل خانه ام کنم . داخل هذیونیاتم . دوستی که شاید گهگاهی در دلتنگی هایم از او نامی برده باشم و نامش به گوشتان آشنا باشد ... الهه ...
گهگاهی می آید و کلماتی بر روی دیوار خانه ام می نویسد و می رود ....
فقط می خواهم بدانید ....
که من هر کسی را وارد خانه ام ، خانه ی مجازیم ، و وارد تنهایی هایم نمی کنم ....
فقط می خواهم بدانید ....
که الهه ، هر کسی نیست ....

همین .

*************


سلام .

از کوچه ای رد میشدم ...

در خانه ای باز شد .

و من داخل ...


الهه

***************

بعدالتحریر : چیزی برای معرفی الهه ندارم که بگم . فقط یه چیز . و اونم این که زمین تا آسمون با من فرق میکنه . پس انتظار طراوت دوم رو نداشته باشید لطفا !
همین .