شوری عظیم حس میکنم .
در قلبم .
در رگهایم .
در سرخی خون جاری ام .
در شقیقه هایم .
تاپ تاپ .
نبض ِ چیست که اینگونه میزند ؟
به وجد می آورد .
غمگینم می کند .
دوباره وجد ،
شور ،
دوباره غم .
و الخ .
مرا میبرد و بر میگرداند .
تا پای عمل می روم و
دوباره به خیالم پناه میبرم .
حس گرمی ست .
این رفت و آمد .
کیلومترها راه را
در مسیر قلبم طی میکنم
و فکر
و فکر
که این شور و نبض پرقدرت
عجب حالی دارد ...
حال دارد و آینده ای نه .
خوب است .
خوشحالم
که باید حال را زندگی کنم .
در حالی که میتپد
شقیقه ام .
تاپ تاپ .
رفت و آمد خون را در قلبم حس میکنم
می خواهم در خون خود جاری شوم ،
در شوری که در من جریان دارد ،
جاری شوم ،
و بیابم راز شیرینی جریانت در من را
که هی فریاد میزنی در من
با هر تپش
تاپ تاپ
و ...
آخ ...
قطره ی آخر هم ریخته شد .
مرسی قاتل دوست داشتنی ِ من ...
در قلبم .
در رگهایم .
در سرخی خون جاری ام .
در شقیقه هایم .
تاپ تاپ .
نبض ِ چیست که اینگونه میزند ؟
به وجد می آورد .
غمگینم می کند .
دوباره وجد ،
شور ،
دوباره غم .
و الخ .
مرا میبرد و بر میگرداند .
تا پای عمل می روم و
دوباره به خیالم پناه میبرم .
حس گرمی ست .
این رفت و آمد .
کیلومترها راه را
در مسیر قلبم طی میکنم
و فکر
و فکر
که این شور و نبض پرقدرت
عجب حالی دارد ...
حال دارد و آینده ای نه .
خوب است .
خوشحالم
که باید حال را زندگی کنم .
در حالی که میتپد
شقیقه ام .
تاپ تاپ .
رفت و آمد خون را در قلبم حس میکنم
می خواهم در خون خود جاری شوم ،
در شوری که در من جریان دارد ،
جاری شوم ،
و بیابم راز شیرینی جریانت در من را
که هی فریاد میزنی در من
با هر تپش
تاپ تاپ
و ...
آخ ...
قطره ی آخر هم ریخته شد .
مرسی قاتل دوست داشتنی ِ من ...