ستاره های سقوط کرده را میبینی ؟
اگر دیدی ،
سلام مرا هم بهشان برسان
و بگو
طراوت گفت :
از مرگتان خشنودم .
از اینکه دیگر آن بالا نیستید
تا نگاهتان در نگاه من گره بخورد .
تا تعجب کنید از قلب پیچیده ام
محفوظ در میان انبوهی احساس
که به هیچ دردی نمی خورند .
خوشحالم از اینکه دیگر نیستید
تا دستان یخ کرده ی من را ببینید .
ببینید که هیچ کس نیست تا آنها را بگیرد .
ببینید که حتی این بخاری هم خودش را
برای من می گیرد .
چه برسد به کسی که هیچ وقت نیست ...
چقدر خوشحالم از مرگتان .
از اینکه دیگر دلتنگی مرا نمی بینید .
از اینکه دیگر نیستید تا اشکهای تلنبار شده ی من را ببینید .
چقدر خوشحالم از نبودنتان .
از اینکه هرگز نخواهید بود .
از اینکه دیگر حوصله تان از من سر نمی رود .
از اینکه دیگر کلافه تان نمی کنم .
به خدا ممنونم .
ممنونم از مرگتان ...
اگر دیدی ،
سلام مرا هم بهشان برسان
و بگو
طراوت گفت :
از مرگتان خشنودم .
از اینکه دیگر آن بالا نیستید
تا نگاهتان در نگاه من گره بخورد .
تا تعجب کنید از قلب پیچیده ام
محفوظ در میان انبوهی احساس
که به هیچ دردی نمی خورند .
خوشحالم از اینکه دیگر نیستید
تا دستان یخ کرده ی من را ببینید .
ببینید که هیچ کس نیست تا آنها را بگیرد .
ببینید که حتی این بخاری هم خودش را
برای من می گیرد .
چه برسد به کسی که هیچ وقت نیست ...
چقدر خوشحالم از مرگتان .
از اینکه دیگر دلتنگی مرا نمی بینید .
از اینکه دیگر نیستید تا اشکهای تلنبار شده ی من را ببینید .
چقدر خوشحالم از نبودنتان .
از اینکه هرگز نخواهید بود .
از اینکه دیگر حوصله تان از من سر نمی رود .
از اینکه دیگر کلافه تان نمی کنم .
به خدا ممنونم .
ممنونم از مرگتان ...