۲۳ اسفند ۱۳۸۹

هــفــت سـیـــن پـر از درد

سـ.کـ.ـس و سیگار و سـگ لـرز ،
سـیمای مـتـوحش و ســرود آزادی ،

سـگرمه‌های درهـم و آخـر ،

سـ ـلام !

که به جـای تـمام شـب خـوش ها

که به جـای تـمام شـب‌های سـرخوشانه‌ی مـا

که به جـای تـمام شـب‌های یـخ زده در سـلول ِ انـفـرادی ِ آنـها

که به جـای تـمام شـب بیـداری و شـب بیـماری

در خالـی ترین اتاق ِ بیـمارسـتان

اتـفاق می‌افـتد !

بـرای سـردخانه ،

خـــط ســپـید را دنبـال کــن.

سـردخانه‌ای که هــفت سیـنش

سـزای کار دخـترک ِ ســبزپـوش بود.

که فـرود آمده بود چــکمه‌ای به عـمق چـند لـحظه

بـر صـورت ســـپـید لـرزانـش.

به مانـند لـرزش شـعـله‌های یـک شـمع.

سـر گـور دسـتـه جمعـی آنـها که

خـــط ســبز را دنـبال کرده بودنـد.

بـرای رفـتن به پـذیرش ،

خـــط مشــــکی را دنـبال کن.

پـذیرشـی که تو را حوالـه می‌کند

به صنـدوق حمایـت از مـزدوران.

و تو تا ابـــد نمــی‌توانی مشـــکی را از تـن به در کنـی.

هفـت سیـن ِ زنـدگـی‌ات چـیــده شـد

وقـتی که قـرار ،

ســر خیـابان آزادی بـود.

ســگ لـرز نزن.

به فـکر پـول گـاز خـانه‌ات هم نـباش.

ســیگار پـدرت را آتـش کـن و

خـودت را در آغـوش غـریبـه‌ای گـــرم.

ســـرود آزادی همـــین اسـت :

« بـوی عیــدی

بـوی خــون . . . »





آخرین بعدالتحریر دَهه : اگر مزاج بهاریتون تلخ شد، عذر می خوام ... روزگارتون خوش ...