۴ تیر ۱۳۸۸

ما آدمهای پست مدرن

قبل التحریر : موسیوی عزیز یک سری کامنت برای پستهای قبلی من گذاشته بود . که دیدم با توجه به حجم جوابها ، معقول نیست در همان کامنتها بنویسمش . متن کامنتها و جوابیه رو در زیر بخونید . شرمنده طولانیه !


موسیو : " من در بهت شما آدمام که چرا هر چهار سال فقط 20 روز سیاسی میشین
و این گونه است که سیاسیون را هضم نمی کنید
سیاست همین بازی آلوده دائم التکرار است در همه جای گیتی
اما همین بازی آلوده را منتسکیو و امثالهم زمانی باب کردند که دیگر دواوین شعرا و ادبا دیگر قانون دیوانسالاری نباشد
ما چهار سال شاعریم
اما در انتخابات و کشورداری شعر جواب نمی دهد
بله اشتباه کردن که اجازه تجمع را در جایی دیگر ندادند
اما اشتباه نکردند که اجازه تجمع در خیابان را ندادند
این چند روز دل مردم فقط از خون های ریخته شده خون نیست.
از دل چرکینی های ملت نسبت به هم خون است
این که برادر و خواهر دیروز عدوی امروزند
چون بیست روزه اهل سیاستیم می پنداریم خب انتخابات هم ابطال پذیر است
اما عزیزانم سیاست ادبیات نیست که با دنیای پست مدرن هم سازش داشته باشد
سیاست دنیای قطعیات است و فقط مدنیات قانونی را پذیراست
والا در تمام گیتی سیاست دشمن پست مدرنیسم است
دل چرکینی ها به تمامت تب آلودمان کرده.
دیگر توهمات را به آن نیفزاییم و گوش خود رامشتری ارزان رسانه ها نکنیم.
گوینده خس و خاشاک را بیابید. اگر یافتید ترورش با من.
ندا خود گریزان از این فضا بود. بر خلاف توهم عامه، در درگیریها هم فعال نبوده. در ترافیک گرفتار آمده بوده است.
و از همه مهم تر مگر قاتلش از عمال دولت و حکومت بوده.
خون بی گناه ریخته او داغدارمان کرده.
بر داغ خود بیهوده نیفزاییم با قتال با دیگران با ادات تهمت.
قاتل او منافق است و منافق را در جماعت مردم و اهل دولت و پاسدارن ملت جایی نیست.
جلوی نداهای از دست رفته آینده را باید گرفت. کسان دیگری هم از دست رفته اند.
از جماعت حافظان شهر و مردمان شهر
آنها را هم دریابیم.
دیدم که مانا نبشته خواب دیده ام که پیروز شدیم و ...
پس طراوت ببین که پیروزی بر هر کس شیرین است. پس چرا جماعت پیروز را شماتت می کنی.
اما مگر نه این است که پیروزی یک روز درازا دارد و شکست چند روز.
پیروزان الان فتح خود را فراموش کرده اند. پس چرا ما داغداریم.
اما مانا عزیزم
پیروزی بر چه کسانی تو را به گریه انداخت.
ما همه برادران و خواهرانیم.
چرا دشمنی را توهم می کنیم.
ما هم اکنون هم به سمت آزادی روانیم.
طراوت جان
دنیایت را با فتنه دیگران ویران نکن.
دوستانت را بیاب و با تپش دلت برای آنها، جمعیت شو. "




جوابیه : " سلام جناب موسیوی عزیز !!
۱) آدرس میدادید ، حضوری خدمت میرسیدیم !!!!
۲) شخصا نه شاعرم ، نه نویسنده ، نه پست مدرن ، نه سیاسی و نه حتی کوبیسم و اگزیستنسیالیسم و هزار جور ایسم و کوفت دیگه ! ولی این را هم که شما می گویید هر ۴ سال فقط ۲۰ روز سیاسی می شویم (میشوم) قبول ندارم . من هر ثانیه ی ۳۶۵ روز سال در اموری دست و پا میزنم (با توجه به رشته تحصیلیم) که ارتباط مستقیمی با سیاست دارد . و مجبورم هرروز این سیاست عزیز را نشخوار کنم . نمیدانم شما با مباحث مدیریت بازرگانی آشنایی دارید یا نه ، ولی این اطمینان را به شما میدهم که تمامی دروسی که در این رشته تدریس میشود ما را مستقیما درگیر سیاست روز میکند . نه تنها کتب درسی ، بلکه اکثر پروژه های تحقیقاتی که هرچند بیشتر آنها در حوزه اقتصاد کلان هستند ، ولی کیست که نداند اقتصاد و سیاست چه ارتباط تنگاتنگی با هم دارند . این از این .
۳) گفته بودید در انتخابات و کشورداری شعر جواب نمیدهد . خواستم بگویم شخصا سیاست را خانه بزرگی میدانم که یکی از پنجره هایش شعر است . اما در اصلی آن تنها منطق است . و خوب آدم عاقل هم از پنجره تردد نمیکند . از پنجره تنها میتوان دید .
۴) طبق گفته خود شما این دنیای قطعیات شامل مدنیات قانونی است . انسان مگر چیزی غیر از قانونمندی میخواهد ؟ کجای این چند وقت میشود حتی یک مورد قانونمندی مشاهده کرد ؟ حرف خیلی از ما از روی احساس و "پست مدرن بودن" نیست . از روی عقلی است که هزاران سال است به ما میگوید قانون زمانی ارزش استناد دارد که رعایت شود . هزاران مورد بی قانونی توسط دولت به نظر من غیر قابل دفاع است . (ذکر آنها در مقال نمیگنجد) از افرادی که قانون را به نفع خودشان و به بهانه مصالح نظام و کشور تفسیر میکنند ، متنفرم .
۵) گفتید گوش خود را مشتری ارزان رسانه ها نکنیم . اگر میخواستیم بکنیم که باید الان جای شما نشسته بودیم جناب موسیو . ما این روزها با گوش خود کاری نداریم . تمام جانمان شده چشممان . که فقط خون میبیند . در ضمن در حال حاضر من در داخل ایران چیزی را که بتوان نام رسانه و تعریف پذیرفته شده آن را بر رویش گذاشت ، متاسفانه رویت نمیکنم !
۶) گفته بودید مگر قاتل ندا از عمال دولت و حکومت بوده ؟ من واقعا نمیفهمم . سوال شما جوابش کاملا بدیهی ست . شما قاتل را منافق نامیدید و گفتید منافق را در جماعت مردم و اهل دولت و پاسداران ملت جایی نیست . اینبار این شمایید که خیلی شاعرید ! اگر منافق بین اینها نبود که دیگر نامش را نمیگذاشتند منافق . منافق از درون همین جماعت بیرون می آید .
۷) جناب موسیو ، آن کسی که بی رحمانه اسلحه و باتوم در دست میگیرد و آن قدر برروی سینه یک دختر می کوبد تا جانش را بگیرد ، من حافظ شهر نمینامم . حتی نام انسان هم برای او خیلی زیاد است . خیلی .
۸) جناب موسیوی عزیز ، ما زمانی کسی را پیروز خطاب میکنیم که شایسته این پیروزی باشد . و صد البته این پیروزی را به هربهایی بدست نیاورده باشد . شما خودت قضاوت کن . در درسی دو نفر نمره ۲۰ آورده باشند . اولی با تقلب و دومی با تلاش و شب بیداری های خودش . همه دوستانشان هم این مسئله را بدانند . حتی کسی که دوست فرد متقلب است ، او را هم تراز با فرد دوم نمیداند . چه برسد به بقیه . موسیوی عزیز ، تقلب ، تقلب است . چه خرد چه کلان . و فرد متقلب نمره اش صفر است . شاید در ظاهر شده باشد ۲۰ اما نمره او چیز دیگری است . حالا کسانی که میبینند خودشان درس را پاس نکرده اند و یک همچین فردی که تقلبش محرز است (باز هم میگویم چه یک خط چه یک صفحه ) نمره بالایی آورده ، نباید ناراحت شوند ؟ به نظر من اتفاقات جاری خیلی طبیعی است .
۹) برادر عزیز نگاههای آدمها با هم متفاوت است . این چیزی که شما فتنه میبینید ، ما حرکتی برای احقاق حق میبینیم . دوستان من مردمانی نیستند که خون را نمیبینند . دوستان من همانهایی هستند که خون از آنها متولد میشود . همین ."


بعدا اضافه شده : خواستم دوباره برایتان جوابیه بنویسم که دیدم دوستانم حرفهای من را به شما زده اند . مخاطب تمام این کامنتها شما هستید . خوب بخوانیدشان . ولی لازم میبینم آنجایی که مرا مخاطب قرار داده اید ، چیزی عرض کنم . جناب ، گفتید این جماعت هم اگر چماقی در دست داشتند ... . متوجه شدید چه جمله ای گفتید ؟ شما که خودتان میدانید کسانی که ازشان حمایت میکنید ، چه کسانی هستند . به قول شما همان چماق به دستان . اینها واقعا جای حمایت دارند ؟ صریحا میگویم ترجیح میدادم گروه چماق به دستان ماجرا، همسو با عقاید من بودند . این روزها انگار قدرت در چماق خلاصه می شود . کیست که دوست نداشته باشد از جبهه قدرت حرف بزند ؟
در ضمن این آدمیان عقده ای و خودبینی که شما به آنها اشاره کردید ، دوستان و یاران من هستند . لطفا در استفاده از جملات و کلمات ، دقت بیشتری کنید .