من شناخته شدم . بی هیچ مقدمه ای . من توانستم بر زبان جاری شوم :
من این هستم :
کسی که از به زبان آوردن احساساتش و از به زبان آوردن دوستت دارم ها و ... می ترسد . فرار می کند . من حجاب میان خودم و دوستانم را هیچوقت بر نمی دارم . چون می ترسم . می ترسم تا از متفاوت بودنم دور شوم . می ترسم از اینکه دوستانم از من فرار کنند . من از این جمله می ترسم : دوستت دارم .
من عذابی که می کشم ناشی از فرار کردنم از احساساتم است .
من همینم . کسی که امروز شناخته شد . کسی مرا شناخت که مدت کوتاهی همراهم بود . ولی نشان داد که یک همراه واقعی ست .
+ این پست مخاطب خصوصی داشت . مخاطبم تمام دوستانی هستند که با من آشنایی نزدیک دارند .
+ از ندای عزیزم واقعا متشکرم که مرا از سردرگمی نجات داد . شناخت او به من معنی داد . ۳ ساعت بحث ارزشش را داشت .
+ در پی اصلاحم نخواهم بود ... بی آنکه بگویم " دوستت دارم " خواهم مرد .